روایت سالمندان از پاتوقهای شهری؛ دورهمیهای کوچک، تأثیرات بزرگ
پاتوقهای سالمندی، پناهگاهی در برابر تنهایی. برخی از سالمندان تهران با حضور در پارکها و گردهماییها، تنهایی را به شادی و انزوا را به رفاقت تبدیل میکنند.
مریم ۶۵ سال دارد و چهار سالیست که سه روز در هفته برای ورزش صبحگاهی به پارک لاله میآید. میگوید پس از فوت همسرش، برای فرار از تنهایی و افسردگی به جمعهای دوستانه پیوسته است. حالا گاهی با همین جمع به سفر هم میرود. یکی از اعضای گروه، باغی دارد که گاهی آنها را برای دورهمیهای خلوتتر دعوت میکند.او میگوید: یوگای خنده انجام میدادیم؛ نمیخواستم تنهایی مرا افسرده کند.
شیرین ۷۲ ساله است، معلم بازنشستهای که پاتوق او هم پارک لاله است. میگوید: یکی دو سال پیش که توان بیشتری داشتم، کوه هم میرفتم. او پس از بازنشستگی تصمیم گرفته خانهنشین نباشد و به چند گروه سالمندی پیوسته. دوستان جدیدش را در همین کوه و پارک پیدا کرده است: همسنوسال هستیم و زود با هم صمیمی میشویم. دوستی با کسانی که شبیهترند، عمیقتر میشود.
شیرین که بیشتر به پارک زنان میرود، میگوید:«فضای آنجا راحتتر است. آهنگ میگذاریم، میخوانیم، میخندیم. دوست دارم آدم شادی باشم.»
مریم هم تأکید میکند که خنده مسری است و میگوید:«خنده، خنده میآورد. در این دورهمیها سعی میکنیم همدیگر را شاد کنیم. برای همین تأثیر زیادی بر سلامت روان ما دارند.»
مریم تنهاییهایش را با این جمعها پر میکند؛ همسری که دیگر نیست و فرزندانی که مهاجرت کردهاند. اما برای شیرین، این دورهمیها جای خانواده را نمیگیرند. او میگوید هفتهای یکبار در این دورهمیها شرکت میکند، برخلاف مریم که تقریباً همهروزه در یکی از آنها حضور دارد. با این حال، هر دو در صورت دوری از جمع، دلتنگ دوستان و پاتوقهایشان میشوند.
با این حال، همهچیز همیشه آسان نیست. مریم میگوید: مدتی پیش در پارک لاله برای یکی از دوستان جشن تولد گرفتیم. موسیقی پخش کرده بودیم اما مأمور پارک آمد و گفت باید صدا را قطع کنیم، چون برایش مسئولیت دارد. خانمها بیتوجهی کردند، اما تذکرهای پیدرپی هم آزاردهنده است. یا مثلاً اسپیکر ما بزرگ است و در بهشت مادران اجازه ورود نمیدهند.
پاتوقهای سالمندی اغلب جای مناسبی برای تفریح و پرکردن اوقات فراغت برای این گروه بزرگ از جامعه است. شیرین احمدنیا، دانشیار جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی معتقد است: در چنین محیطهایی، سالمندان علاوه بر گفتگوهای روزمره، میتوانند حمایت عاطفی، ابزاری و اطلاعاتی دریافت کنند. تبادل تجربه، همدلی متقابل و همراهی با همسالان موجب کاهش اضطراب و تنهایی میشود و به بهبود خلقوخوی ایشان کمک میکند.
مهدی ۷۳ سال دارد، بازنشسته ارتش است. چند سالیست همراه همسرش به سرای محله نزدیک خانهاشان میرود. در کلاسهای شاهنامهخوانی که به آوازخوانی ختم میشود، دوستانش را پیدا کرده است. گروهی واتساپی دارند که در آن فراخوان دورهمیها و سفرهای آخر هفته را میگذارند و گپها و شوخیهای روزانهاشان رد و بدل میشود. اگر کسی چند روزی در بحثها شرکت نکند، سراغش را میگیرند تا مطمئن شوند حالش خوب است. مهدی میگوید: «در این جمعها بیشتر خانمها حضور دارند. بسیاری از مردان بازنشسته، تا حد ازکارافتادگی کار میکنند و کنار کشیدن برایشان سخت است.»
احمدنیا درباره علت حضور کمتر مردان در پاتوقهای سالمندی میگوید: مردان سالمند معمولاً به فعالیتهای هدفمند، رقابتی یا مهارتی (مثل بازیهای گروهی، شطرنج یا بحثهای تخصصی) علاقهمندترند و نیاز دارند نقشی اجتماعی برای خود تعریف کنند. زنان بهدلیل طول عمر بیشتر و احتمال بالاتر بیوهبودن، بیش از مردان با تنهایی، انزوا و فقر روبهرو میشوند؛ بنابراین پاتوقها برای آنها نقش مهمتری در کاهش احساس طرد اجتماعی دارند. در مقابل، مردان با چالش ازدستدادن نقش شغلی و هویت کاری مواجهاند و به محیطهایی نیاز دارند که حس احترام، استقلال و کارآمدیشان را تقویت کند.
فرزانه، همسر مهدی، ۶۹ ساله است. دورهمیهای آنها اغلب در رستورانهایی برگزار میشود که برنامههای شاد، موسیقی و دیجی دارند. او میگوید: ورودی این مهمانیها از ۲۰۰ هزار تومان تا ۶۰۰ هزار تومان است، بدون احتساب غذا. گاهی برخی با خود غذا یا تنقلات میآورند تا هزینه کمتر شود. او اضافه میکند که در این فضاها رقص و آواز آزاد است. مهدی با وجود این تفریحات، تأکید میکند اصل گردهماییهایشان در پارک و ورزش صبحگاهی است.
خانم کربلایی، مسئول یکی از گروههای سالمندیست با ۵۰ عضو. آنها ابتدا یک گروه ورزشی کوچک بودند. با شهرداری محله رایزنی کرد و برای جلسات، مربی ورزشی گرفتند. بعدتر کلاسهایی مانند کارآفرینی، زبان، شطرنج و... در سرای محله راهاندازی شد. او ادامه میگوید: کلاسهای آموزشی خودمراقبتی تأثیر زیادی بر سلامتی اعضای گروه داشت؛ از کنترل دیابت تا پیشگیری از پوکی استخوان. کربلایی هم تأکید میکند که بیشتر اعضای گروه زن هستند و تمایل دارند فضای اختصاصی برای ورزش و دورهمیهایشان داشته باشند.
منیر، ۶۵ ساله، پاتوقش انجمنهای فرهنگی چند سرای محله است. بیش از ده سال است که در این دورهمیها شرکت میکند. میگوید: دورهم که جمع میشویم، یکی ارگ میزند، یکی تنبک و یکی تار. در انجمنهای ادبی کمتر مردان حضور دارند اما در تالارها بیشتر مردان دیده میشوند.
او اضافه میکند: برخی سالمندان از این دورهمیها و سفرها کسب درآمد هم میکنند. ما را از خانهنشینی نجات دادهاند. دردهایمان را با هم تقسیم میکنیم. بعضی خانمها اجناس ارزان میخرند و با سود اندک میفروشند. این یکی دو ساعتی که بیرون هستیم، دلمان باز میشود. این دورهمیها جای معاشرتهای خانوادگی را نمیگیرد اما ما را از انزوا بیرون میآورد.
در جهانی که سالمندان اغلب با طرد اجتماعی، تنهایی و کاهش نقشهای اجتماعی روبهرو هستند، پاتوقهای محلی و جمعهای خودجوش، نقشی کلیدی در احیای ارتباطات انسانی و سلامت روان آنان ایفا میکنند. این دورهمیها اگرچه جای خانواده را نمیگیرند، اما میتوانند خانه دوم و پناهگاهی امن برای دلهایی باشند که هنوز میتپند برای شادی، رفاقت و زندهبودن.